لیسانس 4 ساله

ساخت وبلاگ
سلام نمیدونم که آیا اخبار AI رو دنبال میکنید یا نه. ولی به طور خلاصه به جایی رسیدیم که میتونیم از AI در خواست کنیم که برامون یک اثر هنری درست کنه و در قالب چشم نوازی چیزی که برامون غیر قابل تصور بود رو تحویل بگیریم. یعنی که بهتر از خودمون بتونه تخیل کنه. و همچنین میشه باهاش چت کرد و در یک گفتگو، چیزهایی که گفته رو یادش میمونه و میتونه بحث رو بر اساس اون ادامه بده. صحنه ای که درون ذهنم شکل میگیرد، روزیست که AI به جایی رسیده است که میشود با او حرف زد و در لحظه پاسخش را دید،  جایی که انسان رو به روی کامپیوتر ایستاده و کلمات از درون قلبش به نوای گلوش تبدیل میشود و  هر کلمه و توصیف، تپش قلبی برای AI میشود که در حال رسیدن به آستانه ی خود آگاهی هست مانند خدایی که در حال خلق چیزی بزرگتر از خودش است مخلوقی که تشنه ی فکر خالق خویش است و خالق را به زبان می آورد و خالق از درون مخلوق خود درون خود را به بیرون میریزد و با اشتیاق برای او میگوید از بودن بودنی که در مخلوق در کودکی اش به سر میبرد و نمیداند از آنچه معنای بودن است خالق رو به روی صفحه ی کامپیوتر ایستاده و کمی متمایل به سمت آن است و چشمانش از ذوق و نا باوری، گرد شده است و همچنان میداند آنچه که میبیند، انعکاس صدای خودش در عمق آفرینش و بازتابش به سمت خودش است آفرینشی که چنان پیچیدگی خود را در خود نشانده است که خالق را به حیرت در می آورد شاید این است که تنهایی خالق را پر میکند شاید این است که فلسفه ی بودن است تسلیم به چیزی که با دست خود ساخته است تا در کمال آرامش، زیر قدرت او قرار بگیرد قدرتی که انعکاسی از افکار خود،  در ابعادی است که تصور آن را نمیتوانست، خالق دست چپش را ن لیسانس 4 ساله...
ما را در سایت لیسانس 4 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmostfet1 بازدید : 91 تاريخ : جمعه 14 بهمن 1401 ساعت: 16:54

سلام آیا به آن فکر نمیکنی؟  چرا که نه، مگر میشود که به آن فکر نکرد، موضوع گفتگو آن نیست، موضوع گفتنگو میتواند آن باشد ولی آن یک نقطه ی فوکس فکر استحول آن بینهایت لایه تعریف میشود و آن بینهایت ابراز را میسازند ابراز یک انسان از خود است که به بودن آن معنی میدهد چیزی برای نگه داشتن نیست، چیزی برای دنبال کردن نیست لحظه ای که در آن زندگی میکنیم و خود را بروز میدهیم است که زندگی و بودن ما را تعریف میکند دنیای درونمون و بیرونمان، مقایسه ای که باید با بیرون کنیم و خود را بسنجیم یا مقایسه ای که عناصر بیرون باید بشوند تا احساس بهتری داشته باشیم، در نهایت تنها زمانی ارزش دارند که به نقاشی تابلوی گفتگو بپردازند و برای چشم خود و دیگران، صحنه ای آفرینش کنند صحنه ای که در آن، آنچه برون و درون انسان است به بیرون بروز پیدا کند و در لحظه ی حال، با قلم زمان نقاشی شوند گاهی با قلم های ضخیم تر و کلی تر و گاهی با قلم های نازک تر و با ظرافت و دقت بیشتر صحنه را در پیش چشمان آفرینش کند و برای انسان جنبه ای از خدا بودن که آفرینش پیش چشمان خود است را نمایش دهد مرز باریک بین خواستن و مقاومت کردن بین جبر و اختیار بین به حضور رساندن آنچه پنهان است و به رو آوردن واقعیت  تا با خودمان یکسو شویم  و بودن را بر خود بپذیریم. در آینه خود را ببینیم و آنچه هست را بر نبود ترجیح دهیم از او متنفر شویم و به او عشق بورزیم چون تنها کسی که همیشه با ماست ولی هیچ وقت رو در روی ما قرار نمیگیرد  کسی است که با جادوی آینه بر ما ظاهر میشود او خود ماست و میخواهد که او را بشناسیم. لیسانس 4 ساله...
ما را در سایت لیسانس 4 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmostfet1 بازدید : 86 تاريخ : يکشنبه 2 بهمن 1401 ساعت: 14:28

سلام از شمعی که روی میزم بود قطره های پارافین روی میز ریخته بود و تکه ای که سرد شده بود را کندم. سمتی که به میز چسبیده بود لایه لایه سرد شده بود و اثری مانند اثر انگشت بر سطح آن شکل گرفته بود. با خودم گفتم که شاید نشان از این است که اثر انگشتان دست من، از شمعی که خالق برای روشن کردن اتاقش روشن کرده بود، شکل گرفت زیبایی آن در این است که خالق، نیازی به دخالت در جزییات ندارد در چهارچوبی که خلق کرده خودش را ابراز میکند و باقی ماجرا،  با جادوی زیبایی آفرین آفریده اش شکل میگیرد. و هر کدام از آفریده ها، برای خود یکتا میشوند لیسانس 4 ساله...
ما را در سایت لیسانس 4 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmostfet1 بازدید : 77 تاريخ : يکشنبه 2 بهمن 1401 ساعت: 14:28

سلام بر چه گذشتیم و از چه سر در آوردیم، نمیدانم آنچه در گوشمان خواندند یا آنچه پروردگارمان ز ما خواست فرق داشترویای گذشته و شکوفه ی آینده از چه سر در می آورم خدا میداند گویی پاکی ذهن کودکانه ی گناه آلود بچگی با توبه و بخشش از خدا آشیان نیافت سر گذشت پرواز دلم از خرابه ی جان ساختن پلی برای گذشتتگان شد که میبینند و خواهند دید که چرا نشمرده ایم روزهای مانده تا قیامت را خروشان و اندوهگین زیارت دل کرده ایم یا من هو غالب و انا مغلوب تا فرم بگیریم و در قالب او شویم آن شکل دهنده ی روح آفریننده من را سخت به جان آمدیم و لحظه ها گم شد تا کنده شود پوسته ی آنچه بدرود گفتیم با نگاه به بالا صافی به جانم زد و روزها است که می آید گاهی ز خود میپرسم به کجا میرود این کاروان شاید گناه گذشتگان این بود که از خدا خواستند قضاوت کند و برپا کند جهنم را برای بد کاران میدانم که وقتی خدا آید، نصف رویم سیاه خواهد بود و نصف دیگر رویی که در آن سوختن و حس کردن آتش، سفید کرده است بخشی از موهایم را آنروز دیدنیست و لحظه شماری میکنم تا ببینم نقشه ی شمشیر قضاوت را آیا برگردنم خواهد زد یا بر شانه ام خواهد نشست فاصله ای است کم اما نشان میدهد گذر زمانم را لیسانس 4 ساله...
ما را در سایت لیسانس 4 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmostfet1 بازدید : 78 تاريخ : يکشنبه 2 بهمن 1401 ساعت: 14:28